1366
بزرگترین عبادت
لبخند به پسرک کفاشی است
که نان آور خانه است
که به جای کیف قاپی
کفش آدم های پولداریرا برق می اندازد . . .
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی ودلتنگی...
بزرگترین عبادت
لبخند به پسرک کفاشی است
که نان آور خانه است
که به جای کیف قاپی
کفش آدم های پولداریرا برق می اندازد . . .
کنج تنهایی من قشنگ تر از بودن با کسی است
که هر بار دلش به هوای دیگری می رود !
كاش بارانی ببارد قلبها را تر كند
بگذرد از هفت بند ما صدا را تر كند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگهای هوا را تر كند
بشكند در هم طلسم كهنه ی این باغ را
شاخه های خشك بی بار دعا را تر كند
مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت
سرزمین سینه ها تا نا كجا را تر كند
چترها تان را ببندید ای به ساحل مانده ها
شاید این باران كه می بارد شما را تر كند
خداهم‘بزرگ’است هم“تنها”.
ولی معلوم نیست که:
بخاطر“بزرگ” بودنش“‘تنهاست”‘
یا
بخاطر”تنها"بودنش “‘بزرگ”‘.