ما به ندرت درباره آنچه که داریم
فکر می کنیم،
در حالی که پیوسته
در اندیشه چیزهایی هستیم
که نداریم.
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی ودلتنگی...
کسی که با هر اشتباه تو
یک شانس دوباره به تو می دهد
همان کسی است
که هرگز با تو قهر نمی کند
اما اگر برود
می رود که برود !!
دل ساده داشتن تاوان دارد
هر روز باید بدوزی
زخم هایی که
از صداقتت خورده ای
❤ " تـنـهــــــــایـــے "❤
نـاґ دیـگـر " پــایــیـــــــــــز " اسـت ...
،هـرچـهـ عــمـیــق تـــــــــر
بـرگــریـزاלּ פֿـــاطـــره هــــــایـت بـیـشـتــــــــــــر . . . !
لذّت دنیا،
داشتنِ کسى ست
که دوست داشتن را بلد است؛
به همین سادگى ..! ""
این روزها
گفتن دوستت دارم!
آنقدر ساده است که میشود آنرا از هر رهگذری شنید!
اما فهمش...
یکی از سخت ترین کارهای دنیاست
سخت است اما زیبا!
زیباست
برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی...
هر دوره گردی "لیلی" نیست...
هررهگذری"مجنون"...
و تو شریک زندگی هر کس نخواهی شد!
تا بفهمی و بفهمانی...
اگر کسی آمد و هم نشینت شد
در چشمانش باید
رد آسمان، رد خدا باشد
و باید برایش
از"من" گذشت
تا به
"ما" رسید
وقتی داغونے
هرڪے ازراه میرسہ میگہ:حقتہ
صدباربھت گفتم این ڪارونڪن
سرڪووووووووفت..دادوبیداد
تیڪه های الڪے
قرص
درد
تنهایے
امامحض رضاے خدایڪے نیس بزنہ روشونت
و بگہ
درڪت میکنم
گــــ.ــــــاهی بـــــ.ـــــاید یه نقطــــ.ــــــه بزارے
باز شــــ.ــــــروع کنی
باز بخنــــــ.ــــدے
باز بجنـــ.ـــــــگے
باز بیفــــ.ــــــتے و محــــ.ــــــکمتر پاشے
گــــــ.ــــاهے بــــ.ــــــاید . . .
یه لبخنــــــツــــد خــــــ.ــــوشگل
به همهے تلــــــ.ــــخی ها بزنےو بگے
مـــــ.ـــــرسے که یـــــ.ـــــادم دادیــــ.ــــــن
جـــــ.ـــــز خــــــ.ــــودم هیچکسے به دادم نمے رســـــ.ـــــه . . .
خَندھ ام میگیــــرَد
وَقتی پـَـــس از مـُـدَت ها بی خَبری
بی آنکھ سرآغی از این دِل آوآره بگیری
میگویی : دِلم بَرایت تنگــــ است
یا مَرا بــھ بازی گرفتھ ای
یآ مَعنی وآژه هایَت را خوب نِمیدآنی
دِلتَنگی ات ارزانی خودَت
ﺭﺩﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻻﯾـﮏ ﮐــﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﮔﻔـــــﺘﻨﺪ ﺯیﺒﺎ ﺑﻮﺩ
ﻧﻤـــــﯿﺪﺍﻧﺴـــــﺘﻢ ﻣﮕﺮ ﺩﺭﺩ ﻫﻢ ﺯﯾﺒـﺎ ﻣﯿـــــــﺸﻮﺩ؟
ﻫـــــﯽ ﺭﻓـﯿـﻖ ﻣﺠــــــــﺎﺯﯼ ﻣـــﻦ
ﻧﻮﺷــﺘﻪ ﻫﺎﯾـﻢ ﺩﺳـــﺖ ﺧــــــــﻮﺩﻡ ﻧﯿﺴـــت
ﺩﻟـﻢ ﻣﯿـــــــﻨﻮﯾــﺴﺪ ﻭ ﻣــﻦ
ﻓﻘﻂ ﻧــــــــﮕﺎﻩ ﻣـــﯽ ﮐﻨــــﻢ
و حــــســــرت مــــی خــــورم ﺑــــﻪ ﻋــــﺒﻮﺭ ﺭﻭﺯﻫــــﺎﯾﻢ که بیهوده به باد رفت
هیچکس دلش نمیخواهد ازغم بنویسد
امامگر کم است
چشمانی خیس از اشک
جامانده از یک حادثه تلخ
بازیچه شده با هوس ... دروغ ...
وعده ... فریب ...
جدایی ... اشک ...
غم ... درد ... افسوس ...
خاطره
خاطره
خاطره ..... و .....
شاید..
سنگسار حق کسی است
کسی ک وقتی عاشق میکند
عاشقی نمیکند
اعتقاد نداری؟!
هیچ ایرادی نداره
فقط یک ماه مهربان باش
تمیز بپوش ، رژیم بگیر
لبخند بزن
دست نوازش بر سر کودکان بکش
برای سفره پدر و مادرت نان بخر
همین کافی ست برای زیباتر شدن تو ...
(س.م)
این روزها
هیچ چیز به اندازه دادن هدیه های بی بهانه
لذت بخش نیست
حتی اگر دعایی بر سر سفره باشد
(س.م)
آرزویت را در دلت پنهان مکن
مثل گل پژمرده می شود
می میرد
از آرزو هایت حرف بزن
با من؟! نه ...
با" خدا"
من برای بر آورده شدنش
با همه قلبم
دعا خواهم کرد
(س.م)
رَپــ
هیپــ هــاپــ دَنــس
دوچــرخــه بـــی امــ ایکــس
نــت
چتــرومــ
جــزو عــلایقــه 99% مــا دَهــه هفتـــادیــا
ایــن ینــی ارزش
زندگـــی بـه سَبکـ مـَــن
آدم ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﻟﺒﺮﯼ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ،
ﮐﻪ ﺣﺮﻓﻬﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﻤﯿﺰﻧﻨﺪ،
ﭼﯿﺰ ﺧﺎﺻﯽ ﻧﻤﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺫﻭﻕ ﮐﻨﯽ
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻋﺎﺷقی ﮐﻨﻨﺪ ..
ﺍﻣﺎ ﻋﺎﺷﻘﺸﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﯼ !
ﻧﺎﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﺩ ...
ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻓﻘﻂ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ
ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﺑﺎ ﭼﺎﺷﻨﯽ ﻗﺸﻨﮓ " ﻣﻬﺮ "
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﻮﺟﻬﺖ ﺭﺍ ﺟﻠﺐ ﮐﻨﻨﺪ،
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﻨﺪ ﭼﻮﻥ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩﺷﺎﻥ ﺍﺳﺖ ...
ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﻧﯿﺴﺖ، ﺍﺟﺒﺎﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﺩﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ....
ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻧﺸﺎﻥ ...
ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺸﺎﻥ ...
ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ....
ﺍﺩﻋﺎ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ، ﺑﯽ ﺁﻻﯾﺸﻨﺪ، ﭘﺎﮎ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻨﺪ ....
" ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﻣﺎ ﺧﺎﺹ ﺭﺍ "
قضاوت ممنوع -
....هیچوقت حسرت زندگی آدمایی که....
...........از درونشون خبر نداری نخور ؛...........
...........هر قلبی دردی دارد ،فقط نحوه ابراز آن فرق دارد ؛...........
...........بعضی ها آن را در چشمانشان پنهان میکنند...........
...........و بعضی ها در لبخندشان...........
...........خنده را معنی به سرمستی مکن...........
...........باور کن آنکه میخندد غمش بی انتهاست ...........
خــــــــــدایا...؟!、、
امشـــــــب...؟!、
همین امشــــــــب...!
کمـــــــــــی、、、 "بــــــــــــــــــــاران" ببارد...؟!、、、、
میخواهم ...خیســـــــه باران شوم...、、、、、、、
دانه دانه قطــــــــره های پاکش را در آغـــــــــوش بگیرم...、、、、、
برایش "شعــــــــــر" بگویم...、、、
و کمی...、、、
"اشـــــــــــــک" بریزم...؟!
خدایـــــــــــــــــــا...؟!
من قول میدهم سرما هم نخورم...!、、、、、
تو فقط به باุุرانุุ بگو...、、
لطفـــــــــــــا کمی ุุبباุุردุุุุ...؟ 、、、、、、、
این جـــــــــــــــــا...
یک نفــــــــــــر هست که...
دلـــــــــــش به اندازه ی تمامุุ روزุุุ هایุุ باุุرุุانیุุ گــــุุــุุุــุุุุุـุุุุــุุุุุุุุــุرفته....
ﺭﻓﯿﻖ ﮐﯿﻪ ؟
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺩﯾﺪ ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﯽ ﺑﮕﻪ : ﺑﺎﺯ ﭼﻪ ﻣﺮﮔﺘﻪ ﻧﮑﺒﺖ...؟
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﭘﻮﻝ ﻻﺯﻣﻢ ...
ﺑﮕﻪ : ﺑﺪﺑﺨﺖ ﮔﺪﺍ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﮐﺎﺭﺕﻋﺎﺑﺮﺗﻮ ﺑﻔﺮﺳﺖ..
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﻣﺮﯾﻀﻢ ، ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺏ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺑﮕﻪ :ﺍﯾﺸﺎﻻ ﺳﻘﻂ ﺑﺸﯽ ﮔﻨﺪﺕ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﭘﺎﮎ ﺷﻪ...
ﻭﻟﯽ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎﮐﻤﭙﻮﺕﺑﯿﺎﺩ ﭘﯿﺸﺖ ...
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﺩﻟﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ...
ﺑﮕﻪ : ﭘﺎﻟﻮﻧﺘﻮ ﺑﻨﺪﺍﺯ ﺭﻭﮐﻤﺮﺕ ﺗﺎﺑﯿﺎﻡ ﺍﻓﺴﺎﺭﺗﻮ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺑﮕﺮﺩﻭﻧﻤﺖ...
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ ...
ﺑﮕﻪ :ﺧﺨﺦ ﺍﯼ ﺗﻮﺭﻭﺣﺖ!ﺳﮓ ﻣﺤﻞ ﺗﻮ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ؟
ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪﺵ ﺑﺎ ﺟﻮﻥ ﻭ ﺩﻝ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻪ ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﺳﯽ...
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺟﻠﺴﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﻧﺎﻣﺸﻮ ﺍﺯﺕ ﻗﺎﯾﻢ ﮐﻨﻪ ...
ﻭﻟﯽ ﺍﺧﺮش ﺟﻮﺍﺏ ﻫﻤﻪ ﺭﻭ ﺗﻮ ﯾﻪ ﮐﺎﻏﺬ ﻣﭽﺎﻟﻪ ﭘﺮﺕ ﮐﻨﻪ ﻃﺮﻓﺖ...
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺗﮏ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﯼ ﺑﻬﺶ ، ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﻪ ..
ﺑﮕﻪ :ﺑﺰﻣﺠﻪﺷﺎﺭﮊﺗﻮ ﺑﺎﺑﻘﯿﻪ ﻣﯿﺤﺮﻓﯽ ﺗﮏ ﺯﻧﮕﺘﻮ ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺰﺍﺭﯼ؟!؟!
ﺭﻓﯿﻖ ﺍﻭﻧﯿﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪ...
ﺑﮕﻪ : ﺩﻫﻨﺖ ﺻﺎﻑ ﺭﻭﺍﻧﯽ... ،ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﻻﯾﮑﻮ بازنشرو ﺑﮑﻮﺑﻪ
آرﻩ ﺭﻓﯿﻘﺎ ﺭﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺭﻭ ﭼﺸﻤﺎﺗﻮﻥ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﯾﻦ!!
خوشا به حال کسانی که میبخشند بی آن که به خاطر بسپارند
و خوشا به حال کسانی که میگیرند بی آن که فراموش کنند…
چایت را بنوش و نگران فردا نباش
از گندم زار من و تو مشتی کاه می ماند برای بادها …
نیما یوشیج
از مرگـ نـــ☜ از مرگـ نـــمےترسمـ ☞
منـ فقط نگرانمـ ڪهـ درشلوغےِاونـ دنیا ؛
مــادرمـ رو پیدا نڪنمـ ..
مادر
منـ بهشتـ روزیرپاتــ ندیدمـ ؛
زیرِپایهـ تو ؛
آرزو هایـےبودڪهـ ازاونـ گذشے ☜بهـ خاطرِ منـ ..
مادر ؛
روسَریتـ روبردار ؛
تا ببینمـ توشبـ موهاتـ چندزمستونـ برفـ نشَسِهـ ؛
تامنـ بهـ بهاررسیدمـ ..
بهـ جرمـِ اینڪهـ بهشتـ زیرِ پاشونـ بود ؛
دنیاروبراخودشونـ جهنمـ ڪردنـ ..
☜" مـــــادر " نوشتهـ میشهـ ؛
ولے ☜فرشــــتهـ ☞خوندهـ میشهـ ..
مےترسمـ ☞
◀مَن خُدآیے دآرَمـ ڪِ مَرآ مُخآطَبـ ▶
◀[ خآصـِ ]▶
◀خُودَش ڪَرده ▶
◀(^_^)▶
✚GOD
ﺧــــــــــﺪﺍﯾــﺎ؛
صفحه ی ﺁﺧﺮ ﺷﻨﺎﺳﻨﺎمهﺍﻡ ﺭﺍ اینگونه می ﺧﻮﺍﻫﻢ...
"به توفيق شهادت نائل شد"
ﺁﺭﺯﻭﯾﺶ ﺑﺮﺍی ﻣﻦ ﮔﻨﻬﮑﺎﺭ که ﻋﯿﺐ ﻧﯿﺴﺖ ، ﻫﺴﺖ؟!
ﺭﺍﻩ ﺁﺳﻤﺎﻥ که بسته نیست ، ﻫﺴﺖ؟!
❤اللهم الرزقنا توفيق الشهادة فے سبیلک بحق الحسین❤
نهایت مردانگی این است که :
حواست به گلی که خدا سپرده دستت باشد ..
◄المَرأَةٌ رَیحانَةٌ►
را که درک کردی ..
اجازه ی گذر هیچ نگاهی به زیبایی گلت را نمی دهی ..
نه اینکه همه ی نگاه ها را کور کنی ...! نه ..
دور گلت حصاری می کشی به زیبایی و امنیت آسمان ...
شیعه علی بودن ؛ غیرت علی داشتن را می طلبد ..
و دنبال فاطمه بودن .. علی بودن را...
چایت را بنوش نگران فردا مباش
دکتر نيستم
اما برايت ده دقيقه راه رفتن،روى جدول کنار خيابان را تجويز ميکنم،
تا بفهمى عاقل بودن چيز خوبيست،
اما ديوانگى قشنگ تر است..
برايت لبخند زدن به کودکان وسط خيابان را تجويز ميکنم،
به ﺗﻮ پيشنهاد ميکنم که شاد باشى!
خورشيد هر روز صبح،بخاطر زنده بودن ما طلوع ميکند!
هرگز، منتظر" فرداى خيالى" نباش.
سهمت را از" شادى زندگى"، همين امروز بگير.
نگران نباش . چایت را بنوش
دلم برای باغچه میسوزد
کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکرماهیها نیست
کسی نمیخواهد
باور کند که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود
فروغ فرخزاد
واقعیت نوشت ♣
با کیفیت ترین چیز تو زندگیمون درد بود چون هر چی کشیدیم پاره نشد..!
هرگز کسی اینگونه فجیع به کشتنِ خود برنخاست
که من به زندگی نشستم!
-احمد شاملو
حقیقت نوشت ♣
زندگی نوشتنی زیاد داره...
اما گاهی هیچی پیدا نمیکنی که بنویسی جز..
سکوت...
اِی خـدا . .
اَگَر کـِنـارِ لــحظـه هآیـَم
تــورا ندارَم . . .
تــو خــود دَر کـِنارِ لحــظِه هایَــم بـآش . . .
" اَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَةِ "
همانقدر که زن را باید فهمید
مرد را هم باید درک کرد
همانقدر که زن بودن می خواهد
مرد هم اطمینان می خواهد
همانقدر که باید قربان صدقه ی رویِ ماهِ بی آرایشِ زن رفت
باید فدایِ خستگی هایِ مرد هم شد
همانقدر که باید بی حوصلگی هایِ زن را طاقت آورد
کلافگی هایِ مرد را باید فهمید
این من را زمین بگذار!
ما که شدی
دیگر زن بودن و مرد بودن نیست که نمایان است
این ما معنا دارد
خــانـــــوم خوشگله شــماره بـدم؟؟؟
خــانـوم خــوشـگِله برسونمت؟؟؟
خـوشـگـلـه چـن لحظه از وقتتو به مــــا میدی؟؟؟
ایـنها جملاتی بود که دخترک در طول مســیر خوابگاه تا دانشگاه می شنید!
بیچــاره اصــلا” اهل این حرفـــــها نبود…
این قضیه به شـــدت آزارش می داد تا جایی که چند بار تصـــمیم گرفت بی خیــال درس و مــدرک شود وبه محـــل زندگیش بازگردد.
به امامزاده ی نزدیک دانشگاه رفت
شـاید می خواست گـــلــه کند از وضعیت آن شهرِ لعنتی دخترک وارد حیاط امامزاده شد…
خسته…
انگار فقط آمده بود گریه کند…دردش گفتنی نبود….!!!
رفت و از روی آویز چادری برداشت و سر کرد…وارد حرم شد و کنار ضریح نشست.
زیر لب چیزی می گفت انگار!!!
خـدایـا کـمکـم کـن…
چـند ساعـت بعد،دختر که کنار ضریح خوابیده بود با صدای زنی بیدار شد…
خانوم!خانوم! پاشو سر راه نـشـسـتـی!!!
مردم می خوان زیارت کنن!!!
دخترک سراسیمه بلند شد و یادش افتاد که باید قبل از ساعت ۸ خود رابه خوابگاه برساند…
به سرعت از آنجا خارج شد…وارد شــــهر شد…
امــــا…
امــا انگار چیزی شده بود…
دیگر کسی او را بد نگاه نمی کرد..!
انگار نگاه هوس آلودی تعـقــیبش نمی کرد!!!
احساس امنیت کرد…با خود گفت:مگه میشه انقد زود دعام مستجاب شده باشه!!!
فکر کرد شاید اشتباه میکند!!! اما اینطور نبود!یک لحظه به خود آمد…
دید چـــادر امامــزاده را سر جـــایــش نگذاشته…!!!
مـن مثــل ایـن گـداهـا نیستــم !!
ڪـه زنگ تمـام خـانـه هــاے ڪوچـه را مــــے زنــد ،
تـا شایــد یڪــــے در را بـاز ڪنــد .
مـن فقـط درب خانـۀ خودت بست نشستــه ام ..
"مهربــان پـروردگــار مـن "
مــــے دانـم حتــــے دست خـالــــے بـازگشتـن از درگــاهت
" بــــے حڪمت " نیست ..
پـسرمـ!
گنـه کـار را نـااميـد مـکـن
چـه بـسا کـسى هـستـ کـه همـيشـه بـا گنـاه استـ
سـرانـجـامـش بخـيـر پـايـان يـابـد
چـه بـسا آدم خـوبـي ستـ در اول عمــرش
سـرانـجـامـش بـه آتـش کشيـده شـود
پـنـاهـ مـي بـرمـ بـخـدا از آنـ آتـش
وصيـتـ و سفـارش اميـر المـؤمنـيـن علـي (ع) بـه امـام حسـيـنـ (ع)
بَعضی وَقتا بایَد مِثه مَن تَنهـــ��ــا باشی،
تَنهایِ تَنها...
هِی اهَــ��ـنگ گوش بِدی،
فـِک ڪٌنی، هَمه چیو بِریزی تو خودِت
تا مَرزِ اِنفِـ��ــجار بِری...
اونوَقت دَرِ اتاقـو باز ڪٌنی با هَمون لَبخــ☺ـــند مَسخَرہ هَمیشِگی
وانٌمود کٌنی همه
چی خوبه...