که حاضرم
ســـرم را روی تکه سنگی
بگذارم وبخوابم
اما . . .
به دیوار وجودت
که بارهــــا بر سرم آوار شد
تکیه ندهم . .
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی ودلتنگی...
برای خودت زندگی کن،
کسی که ترا دوست داشته باشد، با تو میماند
برای داشتنت می جنگد....
اما اگر دوست نداشته باشد، به بهانه می میرود......
تنهـــــایی
نام دیگر پاییــــــــــز است
هر چه عمیق تـــــــــر
برگریزان خاطره هــــــایت بیشتـــــــــــر …!
گاهـــــی بــایـد بیــــ رحـــــم بــــود
نـــه بــا دوســـت
نـــه بــا دشـــمن
بـــلکــهـ بـــاخــودتـــ
وچــه بــزرگــتــــ مــی کـــنـه اونـــ ســـیلـی
کــــــهـــ خـــودتــــ مـــی خـــوابـــوــنـی تـــوصــورتتــــ...
ایـטּ بـار دلمـ نـﮧ بـراے آدمـے
نـﮧ بـراے ملـڪے
نـﮧ بـراے عشقـے
نـﮧ بـراے چیـزے
ڪـﮧ دلمـ بـراے خودمـ تنگــ شـده ست ...
زجـر آور اســت...
شبــ هایـــی کـه پآورچیـن پآورچیـن وارد کــابوس هــایت میشومـ
مـن بــیزارم از ایــن شبـــ هـا
تـا کدامــین شب کوچــه پس کـوچه هــای هـای هرزه پرست شـهـر را مــتر کــنم؟
دلــم بــرای یــک خــواب ســاده تنــگ شـــده!!!
روزنامهـــ هایـــ فردا از منـــ مینـــویسنـــد
تیـــتر خبرهایشانـــ از قبرکنـــ درمانـــدهـــ ایستـــ
که در تاریکـــ و روشنـــ هوا
حوالیـــ ساعتـــ هشتـــ
خودشـــ وخاطراتشـــ را زنده زنده دفنــــ کرد
حتـــما نبايد زلـــزله بيايد تا ويرانـــي را ببينـــي...
هميـــن كه دروغ بگـــويند و بروند
يعنـــي
ويـــراني....
آخرــين بارم بود
ديگر احــ ــــــســـــ ـــــــاســــــــ ــــــــم را
براي کسی عـريان نميکنم
صـداقـت، يعني حماقت.....!
مردم جوری حرف می زنند که گویی همه چیز را میدانند
اما اگر جرات داشته باشی و سئوالی بپرسی آنها هیچی چیز نمی دانند . .
(پائولوکوئیلو)
در کودکی در کدام بازی ، راهت ندادند ✗
✗ که امروز ، اینقدر دیوانه وار ،.... ✗
✗ تشنه ی "بازی کردن " با آدم هایی؟ ✗
مردانگی ات را
با شکستن دل دختری که دیوانه توست
ثابت نکن
مردانگی ات را
با غرور بی اندازه ات به دختری که عاشق توست
ثابت نکن
مردانگی ات را
زمانی می توانی نشان دهی
که دختری با تمام تنهاییش
به تو تکیه کرده
مردانگی ات را
زمانی می توانی نشان دهی
که دختری
با تکیه به غرور تو
با تکیه بر قدرت تو
در این دنیای پر از نامردی قدم بر می دارد ...
هِـے رفـیـقـ ...
ایـنـبـآر ...
پـیـکـتـ را بـبـر بـالـآ و بـنــوشـ ...
بـ ه سـلـآمـتـے فـآحـشـه هـاے شَـهـرمـانـ
کـ ه جـز خـود کـسـے را نـفـروخـتـنـ ...
خوبـــــــــ هم كه باشی از بس بدی دیده اند
خوبیهایت را بــــاور نمیكنند ...
نفرینــــ به شهری كه در آن غریبه ها آشنا ترند ...
دلم تنگه……..
دلم گرفته …………
دلم گریه می خواد ……….
آری دلم گرفته٬ از این روزگاران بی فروغ ! از این تکرارهای ناپایان !
دلم گرفته از این همه کینه …. این همه دروغ !
از این مردمان نا مهربان و بی وفا دلم گرفته …….
دلم برای کوچه پس کوچه های مهربانی ها تنگ است !
دلم تنگ است برای کودکی ام که پاورچین پاورچین روی سنگفرش های زندگی بی دغدغه قدم می زدم !
دلم برای دلتنگی های شیرین و انتظارهای کشنده تنگ است…!
نمی دانم کدامین نامهربان ٬ خواب را از دیدگانم دزدید که
اینگونه در حسرت و دلتنگ خواب شیرینم سرگردانم ؟!
دلم گرفته ! دلم تنگ است ! روزگار چشمانم طوفانی است و در انتظار باران های سیل آساست…..
آره !
این روزا دلم بدجوری گرفته … چشمام منتظر یک بهونه است
که هی بخواد بباره….
………
اگه بگن یه روز واسه زندگی کردن فرصت دارین
اگه اعلام کنن دنیا داره تموم میشه
تمام خطوط تلفن اشغال میشه واسه دوستت دارم گفتن ها
یعنی در آخرین لحظات تازه به اون کسی که واقعا دوستش داریم ابراز علاقه میکنیم
در همان یك روز دست بر پوست درخت می كشین ...
روی چمن میخوابین
كفشدوزك ها رو تماشا میکنین ...
سرتونو را بالا میگیرین ... و ابرها را میبینین
انگار که بار اوله اونهارو میبینین و به آنهائی كه نمیشناسین سلام میکنین
غصه نباید بخورین ... وگرنه همین یه روز رو هم با غصه خوردن از دست میدین ...
شما در همان یك روز آشتی میکنین و می خندین می بخشین
تازه میفهمین عاشق بودین و نمیدونستین
این قدر که غرق در زندگی بودین
هیچوقت نه به کسی محبت کردین و
نه اجازه محبت کردن رو به کسی دادین
گــاه مـــے تــوان تمــامـِ زنـــدگــے را
دَر آغوش گِـرفـتــــ ،
اگـــَــــــــر ...
تَمــامـِ زنــدگیـتــــــ "یکـــ نَفـَـر" بــاشـــد . .