گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد…!
گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد…!
نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ…!
ساده شاید ، مثل دلتنگ نباش… فردا روز دیگر ے ست


نظرات شما عزیزان:
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم اما…………
چقدر با همهء عاشقیم محزونم
و به یاد همهء خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ؛ زغم مغمومم
من صبورم اما…………..
بی دلبل از قفس کهنهء شب میترسم
بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم
من صبورم اما…………….
آه………….این بغض گران صبر نمی داند چیست
یا اگر شادی زیبای ترا به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم اما…………
چقدر با همهء عاشقیم محزونم
و به یاد همهء خاطره های گل سرخ
مثل یک شبنم افتاده ؛ زغم مغمومم
من صبورم اما…………..
بی دلبل از قفس کهنهء شب میترسم
بی دلیل از همهء تیرگی تلخ غروب
و چراغی که تو را ؛ از شب متروک دلم دور کند می ترسم
من صبورم اما…………….
آه………….این بغض گران صبر نمی داند چیست
پرنسس 

ساعت13:02---15 آذر 1391
یکنفرهمره باد،آن یکی همسفر شعرو شمیم.یکنفر خسته ازاین دغدغه ها،آن یکی منتظربوی نسیم.همه هستیم دراین شهرشلوغ،این کفایت که همه یاد همیم!یکنفرهمره باد،آن یکی همسفر شعرو شمیم.یکنفر خسته ازاین دغدغه ها،آن یکی منتظربوی نسیم.همه هستیم دراین شهرشلوغ،این کفایت که همه یاد همیم!
_| سه شنبه 14 آذر 1391 |_| 23:25 |_| ღ❦☣ღ |_
_|
|_