مثله
اتاق…
زیر شیروانی
پر از…
خاطره ی
بارانم…
کدام
واژه…؟؟؟
.میفهمد..
برایت…
.چقدر
دلتنگم …نه تو و نه هیچ چیز دیگر…!!!
می خواهم ببرم از همه ی خاطرات …می خواهم رها شوم…می خواهم اسوده بمیرم…اما…اما…اماااااا...
خاطرات تو شده بخشی از وجودم …
و بی شک در گورم نیز من را رها نمی کنند…
ل ع ن ت به من .!!!!

نظرات شما عزیزان: